فصل پانزدهم

کی پنهان بودی تا نیاز به دلیل باشد

استدلال توحید آسان است ولی کافی نیست و باید به مرحله شهود برسد، به قسمی که بدون ریب وشک و هر گونه وسوسه ای باورش شود که وجود مستقل و واجب که منشا تمام هستی ها و آثار آن است، خداست و بس. این مرتبه هم جایش در قلب آدمی است که شهود برایش حاصل می شود، آنچه واقع امر است درک می کند، دارای شهود قلبی. در باب معرفت عرض کردم که باید حجاب از قلب برداشته شود، آن خودیت و منیت است، تا خودش را وجود مستقل می بیند آنچه سزاوار خداست که استقلال باشد، برای خودش می بیند. محال است هست مطلق را دریابد، هر چند هم که استدلال توحید را خوب بداند. کسی که «حام حوم نفسه » هست که گفتم، کی می تواند به شهود برسد. تزکیه یعنی نفس پرستی نکند تا به تدریج حقیقت بین شود، دیگر خود بین نیست, بلکه خدا بین است، می فهمد «من» موهوم بوده است و باید این وهم از بین برود؛ ریاضت ها و مجاهدت ها هم برای برداشتن این توهم است؛ پس از این که این وهم از بین رفت و فهمید «من» پنداری بیش نبوده و هستی خود ش و همه مراتب هستی برگشتش به خداست، دلش روشن می شود و منشا آثاری می شود که برای امثال ما لفظ است و امیدواریم حقیقتی پیدا شود. در دعای عرفه حضرت سید الشهدا است « لِغیرک مِن الظُّهور ما لیَس لَک مَتی غِبتَ حتّی تَحتاجُ إلی دلیل یَدّل عَلیک» خداوندا آیا برای غیر تو مگر ظهوری هست که برای تو نباشد؛ هر چه هستی است از تو است، افاضه تو است، کی پنهان بودی تا نیازی به دلیل بر بودن تو باشد؟

یک موجودی پیدا کنید که ظهوری از خودش داشته باشد، چون هستیش مال خودش نیست؛ کی ظهور نداشتی که نیاز به استدلال بر هستیت باشد؟

زهی نادان که او خورشید تابان

به نور شمع جوید در بیابان

اگر لذت ترک لذت بدانی ...

این مرتبه از شهود جز با این که دل آدمی خبر دار شود ، چاره ندارد و وقتی دل خبر دار می شود که حجاب اعظم برداشته شود و هر چه حجاب رقیق تر گردد، به مطلوب نزدیک تر می گردد. تجربه کرده اید هر وقت خلاف نفس کردید، پا روی هوای خودتان گذاشتید همان وقت رجوع به خودتان بکنید, حال خوشی پیدا می کنید البته در همان حد.

در روایتی این حقیقت را در مورد نظر به بیگانه چنین بیان می فرماید: « هر گاه کسی نظرش به بیگانه بیفتد و برای خدا خیره نشود ، تکرار نظر نکند و چشمش را به بالا یا پایین بیندازد، در همان حال شیرینی ایمان را می چشد » (ما اعتصم احدَ بمثل ما اعتصم بغضِّ البَصَر فإنَ البَصَر لا يغضّ عن محارمِ اللهِ الا و قَد سَبَقَ اِلي قَلبهِ مُشاهدةِ العَظِمةِ وَ الجلال) { سفینة البحار جلد 2 ص 596 عیون الرضا ج2 ص 135}

به همین اندازه ترک نفس کردن ، موجب درک لذت ایمان می شود و به مرتبه ای از مراتب شهود می رسد ، به راستی چنین است. همان طوری که اگر کسی خشم خودش را فرو برد ، همان وقت دلش شرح پیدا می کند ، حال خوشی به او دست می دهد و خلاصه هر کس قرب خدا را بخواهد، بفهمد، معیت قیومیه الهیه را بفهمد، راهش در ترک نفس است تا وقتی پیروی نفس می کند رو به بعد و دوری می رود. این مطالبی است که از روی تجربه خر کس می تواند امتحان کند، با کف نفس حجاب ضعیف می شود و به شرطی که بعد تغذیه نشود به همان اندازه به معارف نزدیک تر می گردد تا به حدی می رسد که معنی «هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ »{سوره حدید آیه 4} هر جا باشید خدا با شماست. « مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ...» { سوره مجادله آیه 7} نیست سه نفری مگر خدا چهارمین آنها است و ... به آسانی و به وضوح درک می نماید.

معیت قیومیه همان رحمت رحمانیه است

معیت قیومیه الهی که با هر شی است ، غیر از معیت رحمت رحیمیه است که با بعضی طوائف است نظیر: « إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» {سوره انفال آیه 46} « إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَواْ وَّالَّذِينَ هُم مُّحْسِنُونَ » {سوره نحل آیه 128} خداوند با بردباران ، با پر هیزکاران و با نیکوکاران است.

رحمت رحمانیه که همان معیت قیومیه است، با هر موجودی است مسلمان و کافر، فاسق و عادل ، تمام حیوانات و نباتات و جمادات در حقیقت قوام هر موجودی به آن است لکن خداوند الطاف خاصی دارد که رای طائفه ی ویژه ای است ، نصرت هایی است که برای مومنین است، آنها را حفظ می کند، یاری می فرماید کسی که نصرت دین خدا کند خدا با او است یعنی معیت و رحمت رحیمیه که رحمت خاص باشد یا کسی که اهل تقوی شد، تقرب به حق برای او است.

منت های قرب عبد به برکت نوافل

البته قرب منزلت و درجه است که در عبادات قربة الی الله گفته می شود نه نزدیکی به حسب مکان و زمان که البته واضح است و قرب به حسب منزلت هم مراتب دارد تا برسد به قرب خاتم الانبیاء ( ص) و پیروان خاصش که در روایت شریف بیان آن را چنین فرموده:

مرتبا بنده به من نزدیک می گردد به برکت انجام مستحبات ( نماز های نافله) به حدی که من گوش شنوا و چشم بینا و دست دهنده اش می شوم...( لا یَزالُ الْعَبْد یَتَقَرَّبُ اِلىَّ بِالنَّوافِل حتی احبه فاذا احببته کنت‏سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ویده الذی یبطش {مستدرک الوسائل ج 1 ص 177}

این ها اموری است که برای افراد عادی تصورش هم مشکل است ، امور است یافتنی نه گفتنی. اگر کسی در راه تزکیه و بر طرف کردن حجاب بیفتد، به جایی می رسد که « حام حول ربه» از تزکیه و بر طرف کردن حجاب نیز بگذرد و دور پروردگارش بگردد « سابق الی الخیرات » گردد.

خدا کند ما این مقامات را آرزومند باشیم ، اگر کسی جدا خواهان این مقامات باشد خداوند محرومش نمی فرماید . نشانه خواستش ، دنبال کردن این مطالب است و خداوند وعده فرموده کسانی که در راه ما مجاهده و کوشش نمایند ، ما هم راه هایمان را نشانشان می دهیم (وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا) {سوره 29 آیه 69} و در روایت شریف نیز بشارت داده شده که : کسی که اخلاص را دوست دارد... {اسرار الصلوة شهید ثانی ص 133}

نمی فرماید کسی که اخلاص بورزد، بلکه می فرماید : کسی که اخلاص را دوست بدارد، البته «  من جد وجد » کسی که بکوشد می یابد و اگر دری را بکوبی آخر پاسخ می شنوی {من قرع بابا ولج ولج } خداوند ما را بر کف نفس یاری فرما و از عالم شهود بهره مند فرما.

گزارش تخلف
بعدی